-
مامان من زشتم؟!
سهشنبه 4 مردادماه سال 1384 04:09
یک نکته و چند سوال : ...من بلد نیستم لینک بدم (کنم ؟..لینکتون کنم ؟..نمیدونم درستش چیه..)و به همین دلیل پیش روی دوستایی که بهم محبت داشتند و نامی از من و این وبلاگ در وب نوشت هاشون بردن ...شرمنده ام. البته میتونم یاد بگیرم ..اما یه دلیل دیگه هم داره که این کار و تا حالا نکردم و به همین زودی ها میگم . اما در حال عجالتا...
-
اجبار . !
یکشنبه 26 تیرماه سال 1384 14:54
اجبار. ! لج کرده ام با من . . . اجباری نیست . خستگی . . . . . . . . در انتهای راه ایستاده ام و چیزی برای از دست دادن ندارم جز شاخه گلی در دستم و نفسی در قفس سینه اینها را از من نگیر فراموشی : در خاطرم گنجید فراموشی . با تشکر از شما
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 تیرماه سال 1384 18:20
برای نوشی و جوجه هایش ! اپیزد اول : آشپزخانه : مادر ! ..به زحمت سر پنجه بلند میشم تا بتونم توی ظرفشویی رو ببینم....مامان بعد از دعوا ی دیشب با بابا !...همونطور که گریه میکنه داره سبزی می شوره و با کارد آشپزخانه بزرگ دسته نارنجی ...سر و ته تربچه ها رو میگیره..... گاهگاهی یه قطره اشک از چشماش می یاد پایین.... بابای...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 17 تیرماه سال 1384 05:10
این نوشته رو در جواب دوستی مینویسم که برام نوشته بود:..قبول نیست...این عادلانه نیست!..تو درون منو می بینی و من هیچی از تو نمیفهمم...از نوشته هات هم که چیزی بیشتر از دو ..سه کلمه دستگیرم نمی شه. . . . . . . . : سنجاق های رنگی ...! .ساعت : ده دقیقه به یازده ! هنوز ده دقیقه وقت دارم....ولو میشم رو زمین : چرا این اتفاق...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 8 تیرماه سال 1384 00:36
شیدا در امتدادشب . . . .! .......اوس کریم توتنها کسی هستی که میدونی تواین یک سال به دل شیدا چه گذشت. ...چقدر چهل شب چهل شب زیارت عاشورا خوندم به نیت اینکه دانشگاه قبول بشی....و مهر تو و من بیفته به دل خونواده هامون. ...درست لحظه هایی که از دلتنگی زیاد دلم شروع به بهانه گیری و محکوم کردنت می کرد میومدم اینجاو سعی می...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 4 تیرماه سال 1384 05:59
زمستون جدایی عجب فصل بدی بود عجب سرمای نحسی چه احساس بدی بود عجب تقدیر شومی تو رو از من جدا کرد من و با گریه تو عزیزم اشنا کرد : حالا اشکاتو پاک کن ! پروانکم اون روزگار تلخ بد بختی تموم شد ای نازکم اون لحظه های ماتم و سختی تموم شد.... حالا اشکاتو پاک کن ! مهتابکم تو آسمونمون ستاره گم نمی شه ای ماهکم تو روبرومی روبرومی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 31 خردادماه سال 1384 01:55
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 28 خردادماه سال 1384 16:27
دروغ بیا به هم دروغ بگیم نه اینکه هرچی بود بگیم بیا زیر چرخ کبود هرچی که راست نبود بگیم ..!! : بعد یکی نبود کی بود ؟!! بگیم یه طاق رنگی بود بگیم که شهر قصه مون شباش به این قشنگی بود.... اونجایی که تو هیچ د لی غصه و غم جا نمی شد <<هیچ کی به جرم عاشقی بی کس و تنها نمی شد...>> هیچ جاده ای مسافر و به خاک غربت...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 27 خردادماه سال 1384 05:02
بچه های سرنوشت(لالایی!!) مرواریدای بی صدف ای بچه های سرنوشت به قیمت سقوط کی شد ین حرومی بهشت؟؟ با تیر کی؟ کمون کی؟ رها شدین تو حادثه کی اشتباه کرده و کی جریمه هاشو می نویسه...؟! لالا لالا ئیشو ببین بی اعتنائیشو ببین کدومو باور بکنم؟ عشق و جدائیشو ببین کو رخت و کیف مدرسه ات؟ کتاب و دفتر تو کو؟ کی پشت شو کرده به تو با...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 خردادماه سال 1384 02:27
همزبون !!! وقتی حرفای تو تلخه سخته حتی دیگه مردن طاقت گریه نداره شب بی حوصله من سخته موندن و شکستن ولی چاره ای ندارم که غریبه با بریدن دل حیرون شده من گرچه با زخم زبونی که تو می زنی به جونم باورش سخته ولی باز تو رو همزبون می دونم !!! آخه دلتنگی حرفات می دونم همش بهوونه است د لخوری های تو و من دلخوشی های زمونه است به...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 خردادماه سال 1384 03:27
این ترانه رو در ارتباط با اون مطلب : خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو ..که ۲ شب پیش نوشته بودم مینویسم ! اما انگیزه اصلی که باعث شد تا بنویسمش ...خوندن چند مطلب غافلگیر کننده از چند دوستی بود که اتفاقا وبلاگهاشون رو دوست دارم ولی چند پست اخیرشون رو قبول ندارم : معصوم آب آلوده و ماهی؟!! چه خیال اشتباهی من معصوم و نترسون...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 17 خردادماه سال 1384 03:00
طاق و جفت. ناز گل سرخ و نکش زندگیتو آتیش نزن امروز و فرداست که بشی تو هم رفیق بغض من کبوترا تو آسمون یه روزی طاق یه روزی جفت ادامه ترانه مو قصه چشمای تو گفت : بوی نفس هاتو بگیر از اونکه ویرونی تو خواست همون که با عطر تنت حادثه عشق و شناخت !! گرمی دستاتو نبخش به فصلای زمسونی تو فصل آخر غزل عشقه که میشه قربونی . . . به...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 خردادماه سال 1384 02:32
خواهی نشوی رسوا ؟ همرنگ جماعت شـو !!!!!!!!! ... این بدترین توصیه( توهینی) هست که میشه به کسی کرد ! اگه جماعت بد رنگ بودند اونوقت منم باید بدرنگ بشم.... اگه جماعت صد رنگ بلکم هزار رنگ بودند ...منم باید...؟؟ ...اونم تو این روزگار خراب که با کار بستن این جمله قصار ...باید قید اون یه ذره شرافت و انسانیت باقی مونده تو...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 خردادماه سال 1384 02:16
این ترانه رو چند ماهی طول کشید تا تموم کنم ..اما ارزشش رو داشت. معرکه چنگی به دل نمیزنه این روزا عشق و عاشقی از ته دل برات بگم نمونده قلب صادقی اونا که اهل دل بودن دل رو گذاشتن زیر پا بی سر و سکه مونده دل شکسته بازار وفا عاشق خوب شهرمون معرکه بود رنگ چشاش تو این روزای قحط عشق راستی عجب خالیه جاش یادش به خیر که عشقشو...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 14 خردادماه سال 1384 00:54
آخرین جواب این آخرین جوابه این قصه ها رو بس کن ما راهمون یکی نیست پرواز از این قفس کن من کهنه برکه ای پیر من راکد و زمین گیر از خواب رخوت من پروانه شو پر بگیر با من نمون که با من امید تازگی نیست از پیله گی رها شو این رسم زند گی نیست بی من برو که بی من بال و پر تو واشه تا سهم من از این عشق شرمند گی نباشه معصوم من سفر...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 12 خردادماه سال 1384 01:53
فریاد سیاه ـــــــــ . !! وقتی که اسم پرنده رو میشه حتی رو کلاغ گذاشت جای پرواز یه تصویر توی قاب میشه عکس زاغ گذاشت وقتی حتی به یه قار قار سیا میشه گفت صدای باغ وقتی حتی به یه بازی کثیف میشه گفت یه عشق داغ !!! میشه هیچ چیزی رو جدی نگرفت میشه هیچ کی رو به بازی نگرفت میشه حتی از کلاغ ترانه ساخت از یه فریاد سیاه میشه...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 11 خردادماه سال 1384 15:24
..نام این وبلاگ برگرفته از یکی از ترانه های من به همین نام (با صدای کامران هومن در البوم ۲۰ )می باشد. متن کامل ترانه در آرشیو اردیبهشت ماه نوشته شده است. با تشکر از شما
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 11 خردادماه سال 1384 02:40
آ تیش بس . آهای اهای اتیش بس هرکسی هرجا که هس بسه دیگه دشمنی زندگی مال همه اس با کینه مون نسازیم از زندگی یه قفس کاری کنیم تا نشه نفس کشی بی نفس از ما به ما خودی تر کجای قصه ها هست ؟ شد یم من و تو با عشق شریک جرم و همد ست ! ریشه ما یکیه تیشه تو دست کیه؟؟ نگو تو دست دشمن این دستای خود یه!!! نبین که رعد ظلمت چه گرد و...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 خردادماه سال 1384 03:08
قصه من :قصه کلاغ . . . خروسخونه کی میدونه آخر شب چی میشه؟ کی عشقشو گم میکنه کی عاشق کی میشه . اون که رسید از راه دور دوباره راهی میشه دریا تو خشکی می میره یا غرق ماهی میشه . . . یه قصه ای هست که هنوز کسی نخونده اونو برات ترانه می کنم کلاغ قصه مونو می گم چرا کلاغ سیا نمی رسه به خونه تا رو سیاهی به تن کلاغ ما نمونه:...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 خردادماه سال 1384 03:01
بی حساب! بیست خطی نوشتم ک به اونایی که خیلی احساس زرنگی میکنند بگم که :...همه زرنگ اند . . .همه همه چیز رو حالیشونه .. . فقط وقتی زرنگ بازی تو رو میبینند نمی خوان به روت بیارن و مثل تو بشن . . . نوشتم که میخوام با هات تسویه حساب کنم تا بی حساب بشیم . . .البته به روش خودم : بی حساب . تویی که پیش چشمات یه عمره خوار و...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 5 خردادماه سال 1384 11:17
دالی موشه . با یه اسباب بازی شادی رو میشه توی چشم تو نگاه کرد پسرم میشه با گفتن یه دالی موشه گریه هاتو بی صدا کرد پسرم توی دستای کوچیکت جای توپ تموم دنیا رو جا کرد پسرم میشه دنیاتو گرفت به سادگی وقتی مشت تو رو وا کرد پسرم پیش چشم تو چه یک کوه طلا پیش چشم تو چه یک پول سیا ا دما تو قصه هات شکل هم ان یکی شاهزاده نشد یکی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 3 خردادماه سال 1384 02:52
میخوام با این ترانه بغض غزل وا بشه دقیقه های بی تو گریه سراپا بشه تا که نه قحطی عشق باشه و قحط بارون فاصله من وتو با گریه دریا بشه ا لتماس . . . نبض لحظه رو نگه دار نذا عشقمون بمیره نذا ضربه های ساعت منو از تو پس بگیره عقربک های زمونه خستگی سرش نمیشه نگو بر می گردی فردا دل که باورش نمیشه دست سردت میگه انگار داری بی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 2 خردادماه سال 1384 02:55
یک تذکر ! نام این وبلاگ برگرفته ازیکی از ترانه های من به همین نام میباشد ( آلبوم بیست با صدای کامران و هومن ). با تشکر از شما
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 2 خردادماه سال 1384 02:29
اهالی موزیک نخوانند ؟؟!! ...خیلی دلم می خواست میتونستم مثل یه نقاش ماهر و چیره دست ماهیت واقعی و چهره زشت و حقیقی اهالی موسیقی (خواه این ور آب . . خواه اون ور)رو به تصویر بکشمتا این مردم بخت برگشته بدونن به چه امام زاده هایی دخیل بستن و دل خوش کردن. شاید بگی .. من به شخصیت و ماهیت فلان خواننده و اهنگساز یا فلان...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 30 اردیبهشتماه سال 1384 03:41
با عرض پوزش از شما با عرض پوزش از شما تو نشدی یکی دیگه اونم نشد نه تو نه اون نه تو نه هیچ کس دیگه با عرض پوزش از شما تو جون بخواه کیه که بده؟ چیکار کنیم دل این روزا بد جوری نالوطی شده ما سرد و گرم چشیده ایم ما گرگ بارون دیده ایم د لت نسوزه واسه ما پا سوز یار دیگه ایم الباقی قصه برای فردا شب
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1384 03:05
بلا درنگ باور بفرمایید که تمام ترانه هایی که در این وبلاگ می خوانید : بلا درنگ بی صاحاب نبوده .. . و جملگی . .در اینجا و انجا . . اجرا شده یا در حال اجرا می باشند..... فلذا ...زحمت نکشیده . . . . موجبات ضایع شدن اجر خود را فراهم نفرمایید. با تشکر از شما
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1384 02:37
با یاد تو: ...بالاخره با گذشت ۲سال تسلیم شدم. . . . .تصمیم گرفتم بنویسم.! و حالا رو به صفحه سپید مانیتور . .اینجا هستم. و وسوسه بالا آوردن عقده های یه عمر سی ساله ..داره حالم رو بد می کنه ... لطفا یه کم عقب تر بشینید ...تا عقده ای نشید. اق با تشکر از شما با تشکر از شما میخوام بگم محض این دلی که دربه در شده ما رو از...