سانسور فرم : چرا و به چه قیمت ؟؟!

در وبلاگ : 

‌www.mansour-blogfa.com

 

 نوشتاری در نقد و بررسی ترانه وبرخی  آثار برخی ترانه سرایان آمده است که در ذیل به  ارایه نظرات کاملا ( شخصی) پیرامون نوشتار مورد اشاره می پردازم:

نخست اینکه من هیچ ادعایی برای پاسخ دادن و بررسی تمام مطالب مطروحه ندارم و تنها به ذکر اشاراتی کلی و کوتاه بسنده می کنم:
1.درک نیت نویسنده به مراتب از فرم مهم تر است ( فرم باید در خدمت ترانه باشد به مثابه یک وسیله نه هدف ترانه )
2.یک پرسش:
اگر بدون اصرار بر کنترل فرم و ساختار بتوان یک اثر هنری به مراتب :
زیباتر
رساتر
پر محتوا و عمیق تر
تاثیر گذار تر
و ماندگار تر خلق کرد، در چنین حالتی چرا باید به سانسور فرم تن در دهیم ؟ مگر هدف از خلق یک اثر هنری جز فاکتور های مورد اشاره می باشد( زیبایی-تاثیر گذاری-ماندگاری....)؟پس اساسا با چه نیت و هدفی باید اصرار بر کنترل فرم داشته باشیم ؟؟؟
ضمن اینکه سوالات بسیار دیگری نیز مطرح است:
- چه کسی می خواهد فرم را( بخوانید ما را !)کنترل کند؟
- چه کسی چنین صلاحیتی دارد؟
-چه کسی چنین قدرتی دارد و ایا اساسا این همه شدنی است؟
-چه کسی تعیین می کند که مناسب ترین شخص برای تصمیم گیری کیست؟
- و اصولا با کنترل فرم چه به دست آورده و چه از کف می دهیم؟

3. ذکر این نکته کاملا ضروری به نظر می رسد که : برای خروج از فرم و حتی خلق ساختار و فرم جدید هنرمند احتیاج به تجربه ی کافی و آگاهی داشته و بایدکه در جای مناسب به این امر اقدام کند و به شکل هدفمند (کاملا هدفمند) بداند که در برابر نادیده گرفتن فرم و اجزائ آن چه به دست آورده و چه از دست می دهد؟
بتهوون می گوید:
هیچ قانون ، قاعده و فرمول هنری وجود ندارد که نتوان از آن به منظور زیباتر کردن یک اثر هنری گذشت و آن را نادیده گرفت
و اساسا اینکه هنر برای نامتعارف بودن و نامتناهی بودن خلق شده و بر اساس قاعده و فرمول بوجود نیامده که بتوان با قاعده و فرمول به تجزیه و تحلیل آن پرداخت و اثر هنری را مورد قضاوت قرار داد. 

4  . ساده بودن زبان ترانه ای که به طرح و بیان یک اندیشه ی بلند و عمیق می پردازد به شرط آنکه و بی آنکه از عمق اثر بکاهد و ترانه را دچار سقوط و سستی کند به مراتب دشوار تر از بیان پیچیده در رمز و راز همان اندیشه بوده ،نه ضعف ترانه که نقطه ی قوت ترانه می تواند محسوب شود . ساده گی زبان به تیغ دو لبه ای مانند است که هر لحظه امکان سقوط کلام و صاحب اثر را فراهم می آورد و تن در دادن به به این همه نیاز به صرف سالها وقت و کسب تجربه ی عملی و فعالیت در ترانه سرایی به شکل جدی و حرفه ای دارد .

5. عبارت :
(( قصه ی آبی موجها)) به لحاظ احساسی معنا و مفهو می همراه با حرکت و جنب و جوش را به ذهن مخاطب متبادر می نماید و در تکمیل ، هدایت و تو ضیح(( آبی دریا ))که حسی همراه با نوعی سکون و آرامش در خود نهفته دارد آمده است .

6. برای نقد ، بررسی و تحلیل کارشناسانه ی یک اثر هنری علاوه بر آگاهی و تجربه ، شرط اصلی و اساسی داشتن انصاف و نیت و هدف مثبت و سازنده در نگاه به اثر می باشد و چنانچه نوشتاری همراه با نوعی هل من مبارز طلبی باشد این لحن نقادی می تواند هنرمند صاحب اثر را از دریافت و شنیدن یک نقد به جا و سازنده منصرف و محروم نماید.

7. ...و مهمتر اینکه اگر در نوشتاری بیشتر اساس بر برخورد تحت الفظی با ترانه ( و ادبیات) باشد ،این همه منجر به نوعی جزم اندیشی و مطلق نگری خطر ناک که مغایر با ادمه ی حیات ذهنی ی یک جامعه ی متمدن و در تضاد با تمامی آرمان های هنر خواهانه می باشد ،خواهد شد.

8 . و بازگشت به نقطه ی شروع سخن و آن اینکه : درک نیت نویسنده از خلق یک اثر و تدقیق و بررسی موشکافانه در این مورد و در باره ی اثرات حاصله بر مخاطب و جامعه به مراتب از بر خورد تحت الفظی با کلام مهم تر بوده و بسیار جای سخن دارد

با تشکر
شاد باشید

نظرات 5 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 10:41 ب.ظ http://www.oxinads.com/?a=30741

ضمن عرض تبریک به شما دوست عزیز که توانسته اید با زحمات فراوان وبلاگ بسیار زیبایی بسازید...و تشکر فراوان بابت مطالب بسیار ارزنده و فواید ان برای هر بازدید کننده ای...شما را به گروه بزرگ اکسین ادز جهت درج وبلاگ خود و زیباسازی محیط وبلاگ، به ازای ثبت وبلاگ و واریز پول توسط ما به شماره حساب بانکی شما دعوت مینماییم...
ثبت نام با شما....بازدید روزانه از وبلاگتان و واریز پول به حساب بانکی شما توسط ما...کافیست در سایت زیر ادرس وبلاگ و شماره حساب بانکی خود را درج نمایید..در هر کجا که هستید..بعد از 24 ساعت تاثیر انرا خواهید دید.
عضویت سریع:
http://www.oxinads.com/?a=30741
شما میتوانید با کار کردن در این سیستم به در آمد بسیار خوبی از این سیستم برسید
اگر باور ندارید میتوانید خودتان امتحان کنید
عضویت سریع فقط در اینجا:
http://www.oxinads.com/?a=30741

حمید سه‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 01:35 ب.ظ

از نوشته تون زیاد خوشم نیومد.
اولا که نمیدونم واسه چی تیتر زدی سانسوریه
دوما نمیدونم واسه چی جمله بتوون رو نوشتی.
خب اره حرفاش رو قبول دارم ولی نه اینکه بخوام کنار مطلب شما قبولش کنم.
زیاد موافق نیستم با مطالبتون

رضا فیض شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 09:32 ق.ظ

اقا سلام :
منو که یادتون هست ؟ با اجازتون از مطلبتون یه نسخه برا ی مجله ماهنامه برداشت کردیم تا اگه اجازه بدید چاپ کنیم
تماس گرفتم تلفن رو پیغام گیر بود
فعلا با اجازه

غزل طالب دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:16 ق.ظ http://oblivious.persianblog.ir/

سلام همشهری ،آدرس وبلاگم عوض شده ،خوشحال می شم بیاید و نظرتون رو بگید .راستی از شهرمون چه خبر؟

سارا جمعه 25 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 07:23 ق.ظ

اوه اوه اشکان این حرفای حرفه ای اصن بهت نمی آد... قدیما فان تر بودی!
دیگه چطوری؟ هنوز شیرازی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد