ماهی جون تنگ بلور قصر بلور نیست می دونی

ماهی جون! 

خیلی اوقات پیش می یاد که ترانه ای نوشته می شه و لی اونچه روی کاغذ هست با آونچه که بعدها اجرا می شه به لحاظ احساس و مفهومی که به شنونده منتقل می کنه خیلی فرق می کنه  که البته خیلی از اوقات هم مسایل حاشیه ای منجر به این ایجاد فاصله می شوند...نمونه ی بارز در این مورد ترانه ی : 

(با تشکر از شما )بود که  سالها پیش ( ۵-۶ سال قبل)توسط برادران جعفری اجرا شد (کامران و هومن) و این ذهنیت توسط عده ای به خیلی ها منتقل شد که این ترانه  خطاب به فرد یا گروه خاصی است است در حالیکه در زمانی که ترانه رو می نوشتم حتی نمی دونستم که قراره کی اون رو بخونه چه برسه به اینکه بخواد خطاب به فرد یا سیستم خاصی  باشه  .... 

و الان هم حقیقتا یادم نمی یاد که تحت تاثیر چه مطلبی این ترانه رو نوشتم و بیشتر یک حس آنی دخیل در زایش ترانه بود

 

اما ماهی جون حکایت دیگری دارد...وقتی که ماهی جون در ذهن من جان می گرفت مخاطبی جز خودم نداشتم....به آکواریوم روی طاقچه که هر روز ۱-۲ تا از ماهی هاش تلف می شدند و گاهی هم بعضی ها از آب بیرون می پریدند و روی فرش در حال جان دادن پیداشون می کردم خیره می شدم و  هفته های متمادی این عبارت نا خودآگاه در ذهن پریشان رو به اضمحلال من تکرار می شد که: 

ماهی جون آبی دریا رو فراموش نکنی.....ماهی جون آبی دریا رو فراموش نکنی.... 

و به این ترتیب در اون روزهای سخت که شدیدا دچار تمایلات خود تخریبی بودم خودم رو همچنان بر لبه ی پرتگاه هستی از سقوط به نیستی  با گفتن این عبارت حفظ می کردم  و به خودم روحیه می دادم که چیز های با ارزش و قشنگ زندگیم رو فراموش نکنم تا اینکه در یک شب بغضی ترکید و ماهی جون متولد شدو یک جا و تمام و کمال و بی کم و کاست   انچنانکه  احتیاج به هیچ ویرایشی هم پیدا نکرد  

 

اما امروز که کار رو  می شنوم متوجه می شم که شایدو لابد که برداشت های متفاوتی از این ترانه به عمل بیاد و این من رو به سخنی که در ابتدای کلام داشتم می رسونه که واژه ها  روی کاغذ با اونچه بعد ها شنیده می شود می تواند بار معنایی و احساسی متفاوتی  داشته باشند....چنانکه در وبلاگ ها و سایت های مختلفی با تفاسیر متفاوت و گاه آنچنان غریب با ذهنیت آن روز های خودم  روبرو شدم که حقیقتا متحیر شدم...به گمان خودم شاید که با ویدیو کلیپی با داستان اعتیاد می شه بهترین تفسیر و برداشت رو که با متن ترانه هم خوانی دارد ارایه داد چرا که منظور من از رهایی در این ترانه رهایی از زندان درون و مبارزه با تخیلات به دور از واقعیتی بوده که ازشون به تنگ بلور تعبیر کردم ....اما بیش از این نمی خوام مسئله رو از زاویه دید شخصی خودم باز کنم و قدر مسلم که هرشنونده ای برداشت خودش رو از مطلب خواهد داشت .....

 

ماهی جون: 

ماهی جون آبی دریا رو فراموش نکنی    قصه ی آبی موجا رو فراموش نکنی 

نکنه دلت بگیره بشکنی مثل حباب         ببره دنیا رو آب بسپاری چشماتو به خواب 

 

ماهی جون تنگ بلور قصر بلور نیست می دونی 

می تونی بشکنی این تنگ بلو ر و می تونی 

ماهی جون تنگ بلور قصر بلور نیست می دونی 

تو بخوای بشکنی این تنگ بلور و می تونی 

 

شب این تنگ بلور نقره ی ماه و کم داره           چشمای آبی تو همیشه رنگ غم داره 

پشت اون کوه بلند دریای آزاد ماهی جون       چشم به راه تن همه ماهی های آزاد ماهی جون  

باله تو تکون بده   نفس بکش  شنا بکن       بشکن این شیشه رو با سر خودتو رها بکن 

 

ماهی جون تنگ بلور قصر بلور نیست می دونی 

می تونی بشکنی این تنگ بلور و می تونی 

ماهی جون تنگ بلور قصر بلور نیست می دونی 

تو بخوای بشکنی این تنگ بلور و می تونی  

 

                           اشکان رحیمی 

WWW.POPZOOM.NET 

نظرات 6 + ارسال نظر
حسن هاشم پور دوشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 03:08 ق.ظ http://www.MansourVideo.com

سلام
من طراح و مدیر سایت MansourVideo.com هستم
خیلی خوشحال شدم که سایت شما رو مشاهده کردم
و نظر شخصی بنده در رابطه با شعر ماهی جون واقعا .......
باله تو تکون بده نفس بکش شنا بکن بشکن این شیشه رو با سر خودتو رها بکن
واقعا حرفی برای گفتن نیست عالی !
مخاطب کامل انرژی میگیره و حس میکنه که میتونه اراده کنه ! حرکت کنه نفس بکشه شنا کنه و رها شه !!
------------
شاد و پیروز و سربلند باشید
حسن هاشم پور
09126513808

پیمان سه‌شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:53 ب.ظ

اقای اشکان رحیمی
با تشکر از شما به خاطر ترانه ی ماهی جون
سایت www.mansour-song.blogfa.com
مخصوص بررسی کارهای منصوره
خوشحال میشیم نظرات شما را در مورد این ترانه در اون سایت ببینیم

امیر سه‌شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 01:24 ب.ظ

ببینید اقای رحیمی
درسته که موضوع خوبی داره این شعر ماهی جون ولی به نظر من شما نتونستین خیلی خوب به ارائه این کار بپردازین
منصور هم این البوم اخرش کار خوبی نبود
هم اهنگاش ضعیف بود و هم اشعاری که داشت
مخصوصا اشعار اقای بابک روزبه که واقعا افتضاح بود

کژال دوشنبه 15 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:50 ق.ظ http://kazhalhoomanjigar2.blogfa.com

سلام آقای رحیمی...من نماینده ی کامران و هومن در سایت صدای ایرانم...واقعاً زیبایی با تشکر از شما و نشستن صدای کامران و هومن عزیز روی ترانه ای که شما سرودین انکار نشدنیه...طوریکه من هنوزهم روزی چند بار اونو گوش میدم...خوشحال میشم به وبلاگ من سر بزنین...یه سوال هم داشتم که اگه ممکنه به وبم تشریف بیارین و جواب بدین...اینکه چطور با کامران و هومن آشنا شدین و شعر با تشکر از شما به پیشنهاد اونا سروده شد یا اینکه از قبل آماده داشتید؟
ممنون از لطفتون...

ر ضا دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 04:44 ب.ظ

با تشکر از شما با ترانه های زیبایی که می گویید مخلص شما

سامره پنج‌شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:40 ب.ظ

با درود وسپاس از شما;
من فقط یک شنونده ام یک شنونده ساده که گاهی برای کاهش دردهای درونش خطوطی رو مینویسه چیزی شبیه شعر شاید....ولی...اینبار توی حسی شاید مشابه اونچه شما در وبتون نوشتید در زمان زایش این سروده زیبا داشتید نمیتونم حتی خطی برای تسکین ,درمان ونجات خودم بنویسم اما شاهکار شما با صدای دلنشین منصور عزیز بهم امید میده وانگیزه برای تلاش ...با امید به اینکه ی روز منم بتونم تنگ بلورمو بشکنم...
ازشما بسیار سپاسگزارم و چشم براه سروده های بیشتر از شما شاعر خوب هم میهن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد