شیدا در امتدادشب . . . .!

.......اوس کریم توتنها کسی هستی که میدونی تواین یک سال به دل شیدا چه گذشت.
...چقدر چهل شب چهل شب زیارت عاشورا خوندم به نیت اینکه دانشگاه قبول بشی....و مهر تو و من بیفته به دل خونواده هامون.
...درست لحظه هایی که از دلتنگی زیاد دلم شروع به بهانه گیری و محکوم کردنت  می کرد میومدم اینجاو سعی می کردم از خوبیات بنویسم.
...به دلم تنها حق دوست داشتن و فدا شدن رو می دا د م.
......اگه نخوام هم همیشه به تو فکر می کنم..بی توشه ای که توشه اش رنج است.
....نمی دونم این روزا تو هم مثل من پر از استرسی؟..خدا کنه نباشی آ خه امتحاناتت مث من شروع شده.
...لوسی ! اصلا مهم نیست که امروز روز تولد شیدا بودو اصلا مهم نیست که بیهوده انتظار کشید.خوب؟
....من فقط به این فکر می کردم که تو وجودم یه حس قشنگه که نمی تونم نگهش دارم...پس نوشتم و نوشتم و نوشتم.
....آخه وقتی عشق می ورزیم نیازی به درک آنچه رخ می دهد نداریم.
....اگه دوستم نداری قول بده بیشتر از این از چشات نیفتم.
....کاش برات اینقدر مهم باشم و اینقدر مرد شده باشی و اینقدر ادم حسابم کنی که تو صورتم بگی.....!...اما جواب اون صبرای من به اوس کریم قسم این نبود.
...کاش لااقل نه به خاطر شیدا ..نه به خاطر خودت و خونواده هامون..که فقط و فقط واسه پاکی و نجابت این دلی که همه چیزشو گذاشت تو این عشق..یه کم به برگشتن فکر می کردی!!!
........لوسی من اگه هم به تو نرسم..هیچ وقت با یه آدم پاک ازدواج نمی کنم چون من دیگه اون شیدای پاک نیستم...

...اما نذار غرور شیدا بشکنه خوب؟؟؟؟!! بیا راحت حرفاتو بزن

......خوب من عصمت و پاکی امو از دست دادم اما خوشحالم که لوسی هنوز غیرت شو داره...!!!

.........امیدوارم هیچ وقت نیاد روزی که که وقتی تو دلت مهر یه نفره اما مجبور شی به کس دیگه ای بگی دوست دارم.

.....بین نامه هایی که نوشتم و پاره کردم ..اسم تو همیشه سالم و دست نخورده باقی موند.
...حالا تو میدونی و نامه های نیمه کاره.

......سفارشی نیست جز اینکه کاش چشای روشنت یه کم هوای منو داشت و فقط همین.
...حتی چند ثانیه هم اگه به یادم باشی برام کافیه.
...لوسی ! من میرم ..اما به خود اوس کریم قسم هیچ وقت کسی به اندازه من دوستت نخواهد داشت.
.......من میرم و رضایت اوس کریم و هم از خودش گرفتم اما میدونی که اینقدر مغرور هستم که خودمو به کسی تحمیل نکنم!!!!
..بیشترین علت این انتظار یک ساله من اینه که ..شیدا دختر خیابونی نیست که هر روز دل به یکی ببنده.
...خدایا تو خودت شاهدی که من فقط سعی کردم تو این وبلاگ اینو ثابت کنم که میشه یه طرفه هم عاشق بود و خسته نشد
..باشه تو رفتی! بدون هیچ حرف ناگفته و بدون هیچ سختی! رفتی..خیلی آرام..چون عاشق نبودی.

....باشه حالا دیگه میسپارمت به دست اونی که عشقتوسپرد  به دست دل من و برای سپید ماندن دفتر غصه هایت خیلی دعا میکنم
...والعصر................

.........برای شیدا:

...شبی که گذرم به وبلوگ  www.javabet.persianblog.com  لوسی  بی شیدا !! افتاد...
 با خوندن عاشقانه های شیدا ...عاشقانه ترین هایی که تا حال خونده بودم...تصمیم گرفتم که از کنار این همه احساس پاک و زلال و عشق ژرف و افسانه ایو رویا گونه دختری به نام شیدا( به پسری به نام لوسی ) بی تفاوت نگذرم !
هر بار که خطی از نوشته های شیدا رو میخوندم ..تنها کلمه ای که پرده ذهنم رو تسخیر میکرد این بود: 
       چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!
            چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟
               چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟
........و بعد از چند روز کلنجار رفتن با خودم و نوشتن ترانه ای برای شیدا و رسم شیدایی اش ...به اینجا اومدم تا بنویسم...و نوشتم.!

........برید    بخونید....حتی اگه خوندید دوباره و چند باره بخونید...بخونید و ببینید ما ها با هم چه  می کنیم!....
...واقعا چی میشه که عاقبت عاشقایی به این شیدایی به این میشه که  واسه خودشون حقی غیر از دوست داشتن و فدا شدن قایل نشن؟؟!!!...برای چی؟؟..به خاطر کی؟؟
...من با شیدا و شیدا ها هیچ مشکلی ندارم....برای من اونها قابل ستایش ترین ادمهای باقیمونده روی زمین اند.... آخرین بازمانده های عاشق!!!  ...تنها بازنده های رسم شیدایی.
اما سوالی دارم:
عاشق واقعی کیه؟؟...کسی که عشقش روفقط برای خودش میخوادو می خواد مالک اون باشه یا کسی که ادعا میکنه :تو رو به خاطر خودت دوست دارم..پس ازت میگذرم!!!!
...به نظر من !..اگه بین عشقها و جنس اونها مرزی قایل بشیم و اونها رو به دو دسته تقسیم کنیم مشکل حل میشه:
۱. عشقهایی از قبیل عشق مادر به فرزند..عشق استاد به شاگرد...و از این دست: که در مورد این دسته اگر لازم شد عاشق حتما باید از معشوق بگذره و این استدلال که :از تو میگذرم تا خوشبخت بشی...تو رو میبخشم به یه زندگی بهتر... به نظر من استدلالی کاملا عاشقانه و درسته.
۲...و اما دسته دوم  عشق ها که از نمونه های افسانه ای اون ..عشق لیلی و مجنون و شیرین و فرهاد و ...شیدا و لوسی هست:..به نظر من در این نوع عشق ها وقتی عاشق حرفی از گذشتن و فدا کاری و....به میون می یاره اصلا عاشق نیست....خودش هم میدونه....!! اون حکم خرگوش گرفتار در تله ای رو داره که میخواد به هر شکلی شده خودشو نجات بده!
....من از تو میگذرم و برات آرزوی خوشبختی میکنم ....تو رو به یه زندگی قشنگتر میبخشم!!!...چقدر مسخره است.
د رجایی که اون عاشق توست و خو شبختی اش رو فقط و فقط در بودن با تو و در کنار تو و مردن در آغوش تو می بینه..!..تو چطور میتونی بزرگترین خوشبختی اش رو ازش بگیری و تو قع خوشبختی اش رو داشته باشی؟؟؟؟...تو دروغ میگی...یه دروغگوی زرنگ!!...یه نفر که با زرنگی تمام ماله میکشه رو تمام قسم و آیه های قبلیش..تازه کلی هم منت سر طرف میذاره!!.......
...البته فقط یه حالت استثنایی وجود داره:اونم اینکه شما عاشق کسی هستید ..اما متوجه میشید که اون عاشق شما نبوده یا نیست یا پشیمون شده و به هر علتی تو فکر رفتنه...آره تنها تو این حالته که توی عاشق واقعی میتونی بدون اینکه به روی مبارکش بیاری ..اونو ببخشی به یه زندگی بهتر و رهاش کنی تا بره....که اینجوری واسه خودت هم بهتره .
..خلاصه کنم:..تو این نوع عشق ...عاشق واقعی باید عشقشو با چنگ و دندون حفظ کنه و با همه وجود بخواد که عشقش مالک اون باشه و اون هم مالک  معشوقش....تا آخر عمر.(..من خودمم با این کلمه مالک مشکل دارم و دوستش ندارم..اما خواستم منظور رو برسونم)

....یه نکته دیگه:
آدما ۲ دسته اند:
۱. اونایی که اهل عشق و حالند..!
۲. اونایی که اهل زندگی اند.
(دسته سومی هم هست که اهل هیچ کدوم نیستند و ما باهاشون کاری نداریم.)

...درستش اینه که هرکسی برای منظوری که داره سراغ همون دسته ای بره که باهاش هم منظورند!
...پسری رو میشناختم  که در اولین باری که با دختری صحبت میکرد.. ..اولین جمله ای که از اون دختر می پرسید(بلافاصله بعد از سلام و احوالپرسی!)این بود:..نظر شما در مورد سکس چیه؟؟؟!!!
..در واقع از همون اول قصد و منظورش رو از این ارتباط  برای طرف مقابل روشن میکردو به این ترتیب همیشه با دسته اول ارتباطش رو ادامه میداد و کمتر هم براشون مشکلی پیش می اومد...
اما مشکل وقتی شروع میشه که شما انتخاب اشتباهی از این ۲ گروه کنی........یا اشتباه انتخاب بشی!...که یا مشکل دار میشی یا مشکل سازیا هردو....

.....اونچه اغلب دیده میشه و ناهنجاری و ناراحتی پیش میاره اینه که از پسر و دختر .یکی از دسته اول و دیگری از دسته دوم باشند....
.......وبیش از همه حالتی مشکل سازه که آقایونی از دسته اول به سراغ خانم هایی از دسته دوم میرن و با گفتن دوست دارم و عاشقتم و چنین و چنان ...خودشون رو به دروغ از گروه دوم نشون میدن..و وقتی که دختربیچاره رو حسابی عا شق و دلداده خودشون کردند....همین که  دیدند به منظورشون و خواسته اشون نمیرسند(یاوقتی به خواسته اشون رسیدند )...به راحتی و بی هیچ ناراحتی و عذاب وجدانی ..با خداحافظی..بی خداحافظی ..از زندگی دختر بیچاره  با گفتن این جمله که : من اینقدر عاشقتم که ازت می گذرم... می رن بیرون والباقی ماجرا...

در آخر این توضیح رو بدم که :...من در مورد شیدا و لوسی قضاوتی نمیکنم ...جز اینکه با این نظر که میگه:
عشق کورهست و وقتی عاشق می شیم نیازی به درک اونچه می گذره نداریم....

به شدت مخالفم.......

.............تو این زمونه خراب باید شش دنگ حواستون جمع ادمای پر ادعایی باشه که  ادعای عشق به شما رو دارند.........چشم بسته و بی منطق هیچ چیز رو باور نکنید...شواهد رو در نظر بگیرید.....لااقل گاه گاهی بگید یکی از دوستاتون به عاشق دلخسته اتون تلفن بزنه و بهش پیشنهاد دوستی بده.....امتحانش کنید.......چرا اجازه میدید آدمایی که تو حرفو قول و عملشون صادق نیستند با شما آن کنند که با شیدا کردند.(با عرض پوزش از شیدا!)

.......در آخر: .همیشه یادتون باشه که وقتی میخواید به کسی بگید    : دوست دارم
 ..نسبت به توقع و انتظاری که در خوداگاه و ناخوداگاه شنونده ایجاد میکنید ..آگاهی داشته باشید....ببینید مرد این حرفا هستید...آدم این ادعا هستید....؟؟؟(این حرف و این حلقوم به هم نمی امدند که فریاد شوند)...واگه هستید تا کجا؟؟..لا اقل بهش بگید من تا این حد و تا این جا باهاتم ودوست دارم و نه بیشتر.....!...صادق باشید....اگر نه به خاطر اون و خودتون به خاطر اون دل شیدایی که به خاطر شما از همه چیزش گذشته..... 

              با تشکر از شما